![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)
دنیای بیزهـرا شبـیه یک سراب است هستی بدون حضرتش نقشی بر آب است هرکس که شد بیفـاطمه تنهـاست، تنها زهـرا کـجـا و آن هـمـه آزار، ای وای زهـرا کجا و در کجا، دیـوار، ای وای بـیـن در و دیـوار و آتـش بــود زهــرا افـسوس مشـتی دیو و دد از او گذشتند با ضـربۀ مشت و لگـد از او گـذشـتـند یک لحـظه یـاد محـسـنش افـتاد و افتاد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
احـمـد هـمـیـشه آمـدنت را قـیـام کـرد خود را بـدین رویّـه عـلیهالـسلام کرد آیـه بـه آیـه صـحـبـت یـکـتـایـی خــدا آیـه به آیـه وحـی تـو را احـتـرام کرد هستی خود به پای تو میریخت کردگار در دامـن تو بـود که خـلـق امـام کـرد میخواست که مقـام دهد جـبـرئـیل را او را دو روز با سخـنت همکلام کرد قومی خـمار را طـمع شـیخ خـام کرد آری سراب در عوض می به جام کرد ابلـیس بر قـداست منـبر که پا گذاشت خود را به جعل والی بیت الحرام کرد خلوت نشـسته عـقل دخـیل خـطـابهات وقتی که جهل خیره سران ازدحام کرد از پا نشـست خـنجر طغـیـانگـر سـپاه وقـتی که واژههـای کلامت قـیـام کرد این خطبه باز زخم تن کعبه را شکافت وقتی شکـاف را دل کـفـر التـیـام کرد او را بـرای گـریه خـدایـش نـیـافـریـد با گریه حجّـت سخـنـش را تـمـام کرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بر بـسـتـر آرمـیـده امـیـد و تـوان من برخـیز ای بهـارعـلی ای جـوان من من زودتـر ز عـمر تو پایان گرفتهام گویا رسیده فـاطمه؛ فصل خزان من دیـگـر به روی پـا نـتـوانـم بـایـسـتـم لـرزه ز غـم فـتاده به این زانوان من خیره به بسترت حسن وزینب و حسین رحمی به اشک دیدۀ این کودکان من شاید تـو هم شـبـیه مـدیـنـه بـریـدهای از همسرغـریب خودت مهـربان من دیگـر کـسی جـواب سلامـم نـمیدهد تـنهـا تـویی مـیان هـمه هـمـزبان من آرامـش و قـرار دل مـرتـضی تـویی ویـران شـود بـدون تو این آشیان من
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شـبانه تـا که درِ رحـمتِ خـدا وا شد تـمام شـهـر، درون قـنوت او جا شد خـیـال کـردم، سـجـاده بـود، امـا نـه درِ بهـشت خدا بود نیـمه شب وا شد دوباره آیـنه در سجـدۀ عـمیـقی رفت و بین عرش، خدا غرق در تماشا شد چـکـید نـم نمِ بـاران به روی سجـاده و سـاحـلی که محـلِ نـزولِ دریـا شد بلند تا که شد از سجده؛ مرتضی را دید دوبـاره آیــنـه در آیــنـه هــویـدا شـد دوبـاره نـوبـتِ دیـدارِ سـورۀ کـوثـر دوبـاره نـوبتِ دیـدارِ نـقـطـۀ بـا شـد گـذاشت کـیـسۀ نـان را به شانۀ مولا میان کـوچه شـمـیمِ بهـشت، برپـا شد و باز کاسهای از اشک، پشت مولا ریخت دعـای بـدرقـۀ راه، اشـکِ زهـرا شد هـمیـشه میشد، زیـبا بـماند این دنـیا ولی چه حیف که هجده بهار زیبا شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
عـزّتی دارم مـداوم از عـطـایِ فـاطـمه دولـتی پـایـنـده دارم از دعـایِ فـاطـمـه کـی سـزاوارِ غـلامیِ درِ این خـانـهام؟ آبـروهـا یـافـتـم از خـاکِ پـایِ فـاطـمـه تا که کوچک میشوم بیبی بزرگم میکند چون شرافـت داده ایزد بر گدایِ فاطمه ذکـرِ یا زهـراست درمـانِ تـمـامِ دردها من شـفـایم را گرفـتـم از دوایِ فـاطـمه گوهری در سینه دارم میدرخشد مثلِ ماه چیست آن گوهر بجز دّرِ ولایِ فاطمه؟ مخفی القدراست در دنیا، نمیداند کسی جز خدا و جز نبی؛ قدر و بهایِ فاطمه ما کجا و گـفتن از قـدّیسۀ هـفت آسـمان کـلّ قـرآن شد تـمـامـاً در ثـنـایِ فـاطمه معنی کوثر بغیر از حضرت صدیّقه نیست رونـقی دارد جهـان با بچّـههایِ فـاطمه کاش میشد لحظهها را وقفِ آن بانو کنم جانِ خود را هدیه کردم از برایِ فاطمه میزنم فـریاد نامـش را به امّـیدِ وصال میرسد بر گوشِ من آخر صدایِ فاطمه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دیـگـر نـمـیآیـد کـسـی مـانـنـد زهــرا ماندم که رب بنویسمش یا بنده؛ زهرا کـامـل تـرین آئـیـنـه مـهــر خــدا بــود گاهی محمّد بود و گاهی مرتضی بود قربان آن نامی که با جان میخـریمش نامی که هر شب با توسل میبـریمش در عـالـم ذر گـریه کـردم تا خـریـدند خـاک مـرا از خـاک پـایـش آفـریـدنـد در محشر کـبری که دشـواری نداریم ما غـیر زهـرا با کـسی کـاری نداریم زهـرا برای شـیـعـیـانش مـادری کرد پشت در از حق و ولایت یاوری کرد زهـرا درخت طـیـبه با بار سیب است لعنت به دنیا که در آن زهرا غریب است زهرا قنوتش مرتضی را روح و جان بود زهـرا قـنوتـش روزی اهل جهـان بود لطف فراوان دست او را بینمک کرد نام عـلی بر سینهاش با میخ حک کرد مولای ما را آخـرش هم غم زمین زد با فاطمه میشد عـلی را هم زمین زد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
از سـرم سـایۀ الطـافِ خـدا جـمع نکن مادر از رویِ سرم، بالِ وفا جمع نکن چادرت را بتکـان و بده بر زینبِ خود معجـرِ خاکیِ خود را ز حیا جمع نکن ناامـیـدانه به اطـراف چـرا مینگـری؟ بار و اسبابِ سفـر را گلِ ما جمع نکن نَفَست؛ هم دَم و هم بازدَمش مثلِ مسیح نفـسی تـازه کن و مـوجِ بـقـا جمع نکن نَفَـسِ شـیـرخـدا بر نَـفَـست بـسـته شـده سـفـرۀ زنـدگـیِ شـیـرخـدا جـمـع نـکـن این حسین است که بوسه بزند بر کفِ پا عـقـدهها در گـلویِ کـربـبلا جـمع نکن از حسن هیچ نمانده بجز از مویِ سفید در دلِ این پـسرت آه و نـوا جـمع نکن بیشتر از همه کس دل نگرانم به حسن حفـظِ اسرار نکـن درد و بلا جمع نکن آخرین خواستۀ زینبِ تو این شده است از سـرم سـایۀ الطـافِ خـدا جـمع نکن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمؤمنین علیهالسلام
در خانهای که بال مَلک سایهگستر است چـشمان اهل بیت به بیـمار بستر است محزونتر از نگاه علی، آه فاطمه است گویا شب جدایی اخلاص و کوثر است انـگـار زیـر لـب سخـنـانی کـنـد بـیـان آری شب وصیّت زهرا به حـیدر است آرام جان من! که شده خـانهات خـراب مِن بعـد زیـنب آیـنـۀ روی مـادر است فـردا به بـعـد جـان تـو و جـان زیـنـبـم شب زندهدار اشک پدر چشم دختر است راهی به غیر غـسل شبانه نمانده است این آخرین سفـارش بانـوی پرپر است بگـذار تا مـدیـنـه تـو را سـرزنش کـند طرح مزار مخـفی من امـر داور است مَردم اگـر جـواب سـلامـت نـمیدهـنـد بیاعتنایی از سر بغض تو رهبر است تا محـشـر از جـفـای سـتـمکار نگـذرم از بس دلـم ز اهل مدیـنـه مکـدّر است با اینکه رکن دیگر تو میرود ز دست ایـن داغ در ادامــۀ داغ پـیـمـبـر اسـت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
یابن الحسن! برای خودم گریه میکنم از عـمـق دردهای خودم گریه میکنم خـیلی کم از غـم تو شدم مـرد نـدبهها از کـثـرت جـفـای خـودم گریه میکنم خـیلی شما هـوای مرا داشتی ولی...! از وضع بیوفـای خودم گـریه میکنم از یک گـنـاه هـم نـگـُذشـتـم بـرای تو از خُلـق بیحـیای خـودم گریه میکنم از غربت تو پیشکش، از ظلمت خودم از غفلت و خطای خودم گریه میکنم آن شیعهای که خواستی از من، نگشتهام امروز در عـزای خودم گـریه میکنم آداب انــتــظــار، نــیــاوردهام بـه جـا از شـومیِ سـزای خودم گـریه میکنم تـرسـم بمـیـرم و نـرسـم به ظهـور تو یابن الحسن! برای خودم گریه میکنم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم در هر نفس و هر قدمی یاد تو بودیم هنگام خوشی یاد تو از خاطرمان رفت با دیدن هر درد و غـمی یاد تو بودیم اینگـونه به بیراهـه نـمیرفت دل ما هر روز اگـر قـدر دمی یـاد تو بودیم امروز جهان تشنۀ عدل است، کجایی؟ ما با خـبـر هر سـتـمی یـاد تو بـودیم ما گریه کـنان حسن و فـاطمه هـستیم در روضۀ هر بیحرمی یاد تو بودیم ما فکـر گـناهـیم و تو فکـر غـم مایی ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
انـگـار با این دردهـایت خـو گرفـتی دیـدم که زینب را سـر زانـو گرفـتی دیـدم بـرای حـاجـت هـمـسـایـههـایت یک دست، ذکـر یاعـلی یاهـو گرفتی نان پختی و خانه مرتب کردی امروز در دست خود بار دگر جـارو گرفتی از چه مرا شرمنده کردی بیش از پیش تا پشت در هی دست بر پهلو گرفتی انـسـیـة الـحـورا نگـاهـم کـن دوبـاره اشکـم درآمد بسکه از من رو گرفتی رنـگـت پـریـد اما نگـفـتی درد داری در زیر چـادر دست بر بـازو گرفتی دیـگـر نـمیآیـد صـدای گـریـههـایت انـگـار بـا این دردهـایت خو گرفـتی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
سخت است هان، دیدار آخر، مخفیانه در نیـمه شب تشـیـیع مـادر، مخـفـیانه هرگز وداعی اینچـنـین را کس ندیـده با پـیکـر مجـروح هـمـسر، مخـفـیـانه آن شب چه مظلومانه حیدر بوسه میزد بر صورت زهـرای اطـهـر، مخـفیانه دست علی را بسته دید و اشک میریخت بـر قـهـرمان فـتـح خـیـبـر، مخـفـیـانه در خـانه زینب با حـسین آرام گـریـند در کـوچه میگـریـد بـرادر، مخـفیانه پیـراهن خـونین زهـرا دید و دق کرد آن شب که غسلش داد حیدر، مخفیانه تا آخر عمرش علی خون گریه میکرد از غـصه آن مـیخ و آن در، مخـفـیانه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
این یاس پرپر روضههایش فرق دارد شعر و غـزل گفـتن برایش فرق دارد روی کبود و قامتی خم، دست لـرزان با دیـگـران لحن صـدایـش فـرق دارد در آسـمـان چـشـم مـن بـاران گـرفـتـه امشب چرا حال و هوایش فرق دارد؟ ما هرچه حاجت داشتیم از او گرفـتیم تــاثـتـرِ آمــیـنِ دعــایـش فـــرق دارد در قلب هر شیعه ضریحی دارد از نور پس مرقد و صحن و سرایش فرق دارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
فـراق تو درد است و درمان ندارد چـرا قــصـۀ هـجــر پـایـان نــدارد تو جـان جهـانی تو صاحب زمانی بـدون تو جـسـم جـهـان جـان ندارد بـیـا ای که در سـالهای ظـهـورت پُـر است از بهـار و زمستان ندارد خـودت را مگـیـر از دل بـیـقـرارم کـه بـودن بـدون تـو امـکـان نـدارد تو این روزها باز هم غـرق اشکی و اشـک تو را چـشـم بـاران نـدارد خـدا را دوصد شـکـر آقا تو هستی اگـر زائـر آن قــبـر پـنـهـان نـدارد در این روزهـای غـریـبی ســپاهی بجـز هـمـسرش شاه مـردان نـدارد و بـسـتـنـد دسـتـان خـیـبـر گـشـا را شـنـیـدنـد و گـفـتـنـد امـکـان نـدارد یهـودی در آن کـوچه دادش درآمـد مـگـر که مـدیـنـه مـسـلـمـان نـدارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمؤمنین با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
رفتی و بعد تو من را به جهان کاری نیست بعد تو بهر دلـم مـحـرم اسـراری نیست اصلا ای دوست نگفتی که دلم میشکنی؟ آخر ای یار چنـین رسم وفـاداری نیست میروی دلـبــر مـن رو بـه سـلامـت امـا بعد تو بهر علی یاور و غمخواری نیست چه کـنـم زیـنب اگـر کـرد هـوای مـادر چارۀ غصۀ او صحبت و دلداری نیست اصلا انگار حـسن آن حسن قـبلی نیست حالت گـریۀ او حـالت تـکـراری نیـست وعـدۀ ما به قـیامت تو برو فـاطمه جان بعد از این بهر تو دیگر غم و آزاری نیست گرچه این قبر کمی تنگ شده اما خوب هرچه باشد به درش فاطمه، مسماری نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمؤمنین در شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
اَلا ای چـاه، غـم بـسـیار دارم دلی خـون از فـراق یـار دارم ************** الا ای چـاه بییـار و حـبـیـبـم پر از دردم سفر کرده طبـیـبم ************** الا ای چـاه یـاسـم را بـریـدنـد گل و گـلخانه را آتش کـشیدند
نه تنها سیـنۀ زهـرا که آنروز تـمـام تـار و پـودم را دریـدنـد ************** الا ای چـاه جـان دیگـر ندارم صـفـای سـایـۀ کــوثــر نـدارم ************** الا ای چـاه جانم پر شـرر شد به جانم هرچه شد از میخ در شد ************** الا ای چاه بنگـر شور و شینم غــم زهــرا و درد زیـنـبـیـنـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب شام غریبان و تشییع حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شام غـریبی و تک و تنها شدن رسید هفت آسمان به سینه مولا محـن رسید با گریه کار غـسل شـبانه شـروع شد با گـریه آسـتـین هـمه بـر دهـن رسید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمؤمنین با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
پـرواز را بـانـویِ غـم بـاور نـکـردم جـا مـانـدنـم را در الـم بـاور نکـردم رفـتی ولی جایِ تو باشد قـلبِ حـیدر هستی در این کاشانۀ دل تا به محشر با یـادِ تو اشـکِ روان را پهـن کردم با اشکِ دیده، سفره نان را پهن کردم جایِ تو خالی در کـنارِ سفـرۀ ماست خـون جگـر تنهـا غـذای خانۀ ماست دلـتـنگم امشب فـاطـمه جـانـم برایت در گوشِ من مانده است پژواکِ صدایت یادش بخـیـر آن لحـظههایِ پُـر تکـلّم گـل گـفـتـنِ بـیـنِ من و تـو با تـبّـسـم خیلی دلم میخـواست دستانم بگیری با خـنـدهای انـدوهِ پـنـهـانـم بـگـیـری بیتـو تـمـامِ نُـه فـلـک ارزش نـدارد برگـشتنت گویا که بانو لاعلاج است صحبت ز بازو و ز پهلو لاعلاج است تا حـیـدرت از پا نـیـفـتـاده بـلـند شـو این دخـتـرِ بـاغـیـرتـت دارد هـوا را در خـانـهام زنـده نگـه دارد صفـا را بعد از تو زینب دخترم اُمّ الامان شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمؤمنین در شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
مدینه کو پرستویی که من بال و پرش بودم؟ چه شد آن طائر قدسی که من در محضرش بودم؟ مدینه از نفـس افـتاد آن ریحانه در حالی که من آئینهدار دیده از خون ترش بودم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
گفتن از فاطمه یک عمر زمان میخواهد صاحبان سخن از کل جهـان میخـواهد حقش این است که فـریاد زنم حُـبّـش را حُبّ او واجب عینی است، اذان میخواهد گـره کـار دلـم کـور شـد و فـهـمـیـدم… ذکر یا فاطمه، یا فـاطمه جان میخواهد باید از غـصـۀ او آه کـشـد، گـریـه کـنـد هرکسی اذن ورودی به جنان میخواهد روضۀ فـاطـمـه را مـرد نمیفـهـمـد که روضهاش مجلس مخصوص زنان میخواهد کار مـا نـیـسـت بـگـوئـیم غـم زهـرا را او هزاران ملَکِ مرثیه خوان میخواهد این جماعت که به زهرا و علی تاختهاند در حـقـیـقـت هـمۀ قـائـلـه را بـاخـتـهاند که بـگـویـنـد چه آمـد بـه سر مـادرمـان کـل عـالـم بـشـود در بـه در مـادرمــان روضه خوان کاش بگوید چه کسی در کوچه آتش انـداخـتـه بـر بـال و پـر مـادرمـان آه… جـا دارد اگـر عــالـم و آدم بـشـود هـمـه قـربـان دل شـعـلـه ور مــادرمـان گوش عالم نشینده است به جانسوزی آن نــالــۀ بـی رمـقِ پــشـتِ درِ مــادرمــان آن قدَر غربت زهرا و علی اوج گرفت نـتـوانـسـت بــمــانـد، پــســرِ مـادرمـان پسرش رفـت که از غـصۀ پرپر شدنش دو سه ماهی است شده خون، جگرِ مادرمان این جماعت که به زهرا و علی تاختهاند در حـقـیـقـت هـمۀ قـائـلـه را بـاخـتـهاند دو سه ماهی است که او قدر جهان غم دارد چـشـم او اشـک بـه انــدازۀ عــالـم دارد دو سه ماهی است علی در وسط خانۀ خود جای کوثر، دو سه تا چشمۀ زمزم دارد بچههایش همه گـریان و پـریشان اما… حسـنـش چـنـد بـرابـر غـم و مـاتـم دارد گوشۀ خانه نشسته است به خود میگوید ایـن مـدیـنـه چـقَـدَر مـردِ خـدا کـم دارد یک نفر نیست عـیادت کـند از مـادرِ ما اصلا این شهر، زنِ مومنهای هم دارد؟ دلـمان تـنـگ پـیـمـبـر شـده و میدانـیـم بعد او شـهـر نـبـی، غـصـه دمـادم دارد این جماعت که به زهرا و علی تاختهاند در حـقـیـقـت هـمۀ قـائـلـه را بـاخـتـهاند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
کسی شبـیه تو در عرصه وجود نبود به جز تو مـادر بابا نـبود، بود؟ نـبود چراغ خانه، تو صد سال عمر میکردی اگر که دور و برت اینهمه حسود نبود تو باغ یاس تو ریحانه بودی و حـقّت نبـرد بـا چـهـل آتـش زن عـنـود نـبـود نبود حق تو آنگـونه پـشت در مـانـدن نبود حق تو آن خاک و خون و دود نبود ز جـای جـای تـنت بـوی دود مـیآیـد تویی که عطر تنت جز گلاب و عود نبود بدان که فـاتـح خـیـبـر ز پـا نمیافـتـاد اگر که وقت کفـن بازویت کـبود نبود به سوی خیمه عمو مشک آب میآورد اگر که دست عدو نیزه و عـمود نبود برای زیـنب کـبـری مـصیـبـتی مـثـل گذشـتن از وسـط کـوچه یـهـود نـبـود
: امتیاز
|